مراورید های دلم به پای تو ای دلارامم

سال نو مبارک

به نام خدا   بازم با نام او شروع می کنم. که لطف بیکرانش  و بزرگی و عظمتش و همنطور محبتش اجازه نمی ده بی نام او چیزی رو شروع کنم. شرمنده ام ازت خدایا. به خاطر همه چیزهائی که خودت می دونی و کس دیگه ای نمی دونه.  خوب یکیش هم اینه که به خاطر اینکه مادر نشدم ازت ناراحت شدم. غر غر کردم. قهر کردم. واقعا که بنده بد و ناسپاسی هستم نه؟ و پرتوقع؟ آخه مگه من ازت طلبکارم. تموم اون نعمتهائی که به من دادی نادیده گرفتم و فقط اونی رو که به دلیل حکمتت ازم دریغ کردی در نظر گرفتم. دوم خدایا خودت می دونی که من تموم این نوشته رو به یاد تو و برای تو می نویسم. پس خودت ببخش اگه بعضی لحظات شیطان در فکرم نفوذی کرد. خدایا می بینی امروز چه ...
22 فروردين 1391

لالایی دلارامم لالایی

سلام نی نی من. آرام دلم امروز خیلی غمگینم دلم خیلی هواتو کرده. می خوام برات لالایی بگم. همونطور که همیشه تو رویاهم می بینم پامو دراز کنم و بالشت کوچولو و قشنگت رو بزارم رو پام. بعد اون تن قشنگ و خوشبوت رو بزارم روش و درحالی که اونا رو تکون می دم برات لالایی بخونم. چشات چه قشنگه. چه معصومیتی توشون موج می زنه.اون چشای زیبات رو ببند عزیزک دل مادر بخواب نازم.....   آه گل نازم لالا لالایی بخواب آرام دل لالا لالایی لا لا لا گل باغ بهشتم لا لا لا لا تو یی سرنوشتم بخواب ای مونس روح و روونم بخواب ای بلبل شیرین زبونم بخواب ای عندلیب بوستانم بخواب ای آرام جونم بخواب ای شیرین جونم بخواب ای نشکفته ی من   بخ...
20 فروردين 1391

سلام کوچولوی مامانی

سلام کوچولوی نازم. امروز بعد از مدتها دوباره اومدم برات بنویسم. منو ببخش که فقط وقتی دلم گرفته و غمگینم برات دردل می کنم. آخه نمی دونی مامانت چقدر غرق مشکلات و گرفتاریهاست. فقط امید به خدا و شوق در آغوش گرفتن تو با تمام وجود بهم آرامش می ده. راستی بهت گفتم که بابات دو سه هفته پیش چه خوابی دیده بود؟ نه نگفتم. ولی بهت قول می دم به محض اینکه بیایی برات تعریف کنم. توی خواب بابا یه نفر اسم تو رو بهش گفته. کاش خوابش زودتر تعبیر بشه. یا امام علی دلارمم رو از تو می خوام. از خدا بخواه و شفیع من و بابای دلارام و دلارام بشو که زودتر به هم برسیم و یه خونواده خوشبخت رو تشکیل بدیم. بدون دلارامم زندگی شیرین نیست...
20 فروردين 1391

بعد از دو ماه غیبت

  به نام او که که مهربانترین مهربانان هست و کسی مهربان ترش نیست. به نام او که از مهر بی حدش به من هنوز تو رو به من نداده. و شایدم از مهر بی حدش به تو. دارم پیش خودم فکر می کنم عزیز دلم که تو برای من چه ضرری داری یا من چه ضرری برای تو دارم که خدا ما رو از هم دور نگه داشته. نکنه من مامان بی لیاقتی هستم که خدا تو را از من دریغ کرده؟ و یا اینکه ممکنه تو, دلبندم فردا که بزرگ بشی مامان و بابا رو اذیت کنی؟ و یا اینکه خدا می خواد به واسطه عشق به داشتن تو بهش نزدیک تر بشیم و داشتن تو ما رو ازش دور بکنه؟  حدود دو ماه هست به دلیل عدم دسترسی به اینترنت توی این کلوب برات درد دل نکردم. حرفهای زیادی برای گفتن دارم که بهت بزنم عزیزم. قل...
20 فروردين 1391

خدایا راضیم به رضایت

بسم الله الرحمن الرحیم به نام خدا شروع می کنم که مهربانترینه و کسی مهربانترش نیست. بنام او شروع می کنم که نمی دونم چرا مصلحت رو در این دیده که تو رو تا الان به من نده فرشته من بیا با هم شکرش کنیم که همیشه مصلحت بنده هاش رو در نظر می گیره. عزیز دلم با اینکه از دوری تو خیلی رنج می کشم. ولی اگه بدونم این رنج کشیدنها رضایت اونو جلب می کنه. راضییم به امید اینکه اون هم ازمن راضی باشه. خدایا اگه من گناهی کردم که دلارامم رو به خاطر اون ازم دریغ می کنی ازت می خوام منو ببخشی و اگر می خوای منو امتحان  کنی ممنون که قابلم دونستی.ولی کمک کن که سربلند بیرون بیام که غیر از تو کسی رو ندارم. خدایا به حق عظمتت به حق جلال و جبروتت. به حق فرشته های د...
20 فروردين 1391

دلم گرفته خیلی, اشکام جاریه. خدایا به دادم برس

خدایا این اشکا پیش تو هیچ ارزشی نداره؟ پس چی می گن تو ارحم الراحمینی؟ کی گفته که خدا توی دلهای سوخته جاداره؟ منی که با تمام وجود در همه حال رحمانیتت رو حس می کنم. ولی در مورد اومدن دلارامم نمی تونم. راستشو بگم دیگه دارم فکر می کنم به من قهر داری. دیشب با التماس ازت خواستم که اگه کاری کردم که به سبب اون اینطوری داری منو تنبیه می کنی منو ببخشی. از اعماق قلبم استغفار کردم. الان  هم و تمام وقتها هم با تمام ذره ذره وجودم ازت می خوام گناهانمو ببخشی. آخه خدایا تو با این عظمتت و جلال و جبروتت چه احتیاجی به بنده ناچیز و ضعیفی مثل من داری که اینطوری تنبیهش کنی؟ مگه خوت نگفتی غفور هستی؟ و بندگانت رو مورد بخشش قرا...
20 فروردين 1391

قهر مامان و بابا, آشتی مون می دی؟

به نام خدا سلام گلم دلارامم. خوبی؟ منو ببخش یه مدت ازت غافل شدم. میدونی چی شده بود؟ مامانی مریض شده. یه کیست سه در چهار توی تخمدون راستش سبز شده که دو ماه طول می کشه خوب بشه. یعنی تا دو ماه دیگه نمی تونی بیای پیشم. یه چیز دیگه هم شده بود با بابات بدجور دعوامون شد دوهفته اس با هم قهریم. نمی دونم شاید بهونه اومدن تو رو داره. عزیزم زودتر بیا تا من و باباتو به هم نزدیکتر کنی آخه اون خیلی نی نی دوست داره. وقتی نی نی عمه رو می بینه می خواد بخوردش. نمی دونم از تو باید ناراحت باشم یا از خدا یا از خودم و یا از بابات. ولی اینو می دونم که خدا لطف بزرگی در حقم کرده اینکه اگه تو رونداده در عوضش صبر داده بعلاوه یه دل سوخته. تو توی دلم هستی پس از حا...
20 فروردين 1391