امید دوباره
به نام خدا سلام خوبی گلم؟ شرمنده ام می دونم که خیلی در حقت کوتاهی می کنم. باید بیشتر از این برات وقت بزارم. ولی خوب عزیز دلکم باید مامانی رو درک کنی. با این روحیه خراب و مشغولیات زیاد نباید خیلی ازش توقع داشته باشی. فعلا من مثل بیماری هستم که داره دوره نقاهتش رو طی می کنه. دارم به خودم می قبولونم که ممکنه هیچ وقت تو رو نداشته باشم و این واقعا دردآوره. مثل یه زخم بزرگ شمشیر روی قلبم می مونه. ساعتی قبل داشتم با همکارم صحبت می کردم. از دردهامون گفتیم. می دونی اون سیده. برگشت به من گفت می دونی خدا من و تو رو خیلی دوست داره. بهش گفتم کاش اینطور باشه. گفت اصلا شک نکن. بعد برام دلیلهائی آورد که فهمیدم درست می گه. اگه واقعا اینطور باشه تموم محرومیتهائی که توی این دنیا کشیدم و می کشم ارزشش رو داره حتی محرومیت از لذتِ در آغوش گرفتن تو. راستی این ماه خیلی به اومدن تو امیدوارم. می دونی چرا؟ چون رفتم سونو گرافی. خود دکتر وقتی نتیجه رو دید تعجب کرد. گفت توی هر تخمدان حدود 4-5 فولیکول داری. گفت وضعیت رحمت بسیار عالیه. و جالب اینجاست که هیچ داروئی هم مصرف نکرده بودم. بنابراین این حق رو بهم می دی که فکر کنم خدا می خواد لطف بکنه و تو رو بهم بده؟ خوب من سه روز دیگه وقت دارم که بفهمم تو اومدی تو دلم یا نه تا اون موقع خدااااااااااااااااااحافظ. می بوسمت